لذت آدمی یا از وجود خودش است و آدمی در ذات وجود خویش ملتذ است به علت کمال و زیبایی و جمالی که در قیاس با دیگران در خود حس می کند، یا از حصول کمالی است که تدریجا برای او حاصل شده، یا از درک و مواجهه با موجودی است که نیازمند به اوست و با او ارتباط وجودی دارد چه در سطح مادی و چه ماورایی و چه معشوق و چه معبود. اما لذت اخری (ارتباط با معبود) اگر محقق شود، عالی ترین و مستقل ترین لذتهاست و از طریق ادراک و وابستگی مطلق به موجودی که غنای محض است پدید می آید…. و همانا عالی ترین لذت، همان عالی ترین کمال است و غایت و هدف آدمی! از این روست که عالی ترین کمال و لذت را قرب او دانسته اند و بر همین مبناست که مابقی کمالات یکسره کمال مقدمی است برای آن، اگر کمال جسم و جان و روح و زیبایی و فکر و غیره داریم همه ظرف و مقدمه ای است برای رسیدن به آن نهایت کمال!
در این حالت کمال است که اقالیم سبعه ظاهریه و ممالک باطنیه، مفتوح به ذکر حق و مسخر به تدکر جمیل مطلق اند…. این کمال حقیقت و قرب خدا مرتبه ای از وجود است که استعدادهای ذاتی شخص را به فعلیت می رساند و او را به اوج می برد. البته حرکت در طریق استکمال خود آغاز کمال است. آدمی باید مراحل جمادی و نباتی و حیوانی را طی کند، بالقوه ها را بالفعل کند، نسبت به خودش، ظرفیتهایش و نیازهایش آگاهی یابد، میل و شوق طی طریق را در نفسش زنده کند و با اختیار و انتخاب گام در این مسیر نهد تا آنی شود که انسان کامل نام گرفته، آنی که مسجود فرشتگان است و خلیفه و جانشین خدای متعال، آنی که به حق نزدیکترین و شبیه ترین کس به خود اوست. (برگرفته از سه کتاب چهل حدیث، انسان کامل و خودشناسی برای خودسازی با کمی تغییر)
بی شک سخت است لذت و کمال را یکی دیدن، هم لذت بردن و هم طی طریق در مسیر استکمال، هم انسان بودن و هم خلیفه خدا بودن، هم زمینی بودن و هم آسمانی شدن!