فهرست
Toggleسید علی ناظم زاده – مشاور و پژوهشگر
همواره در موضوع مدیریت منابع انسانی، آن چه مطرح می شود شیوه های برخورد مدیران با منابع انسانی و کارمندان است که امروزه با توجه به شرایط خاص منابع انسانی درجهان و ایران و وجود نسل زد و به قولی دهه هشتادی ها در محیط کار، اهمیت این موضوع بیش از پیش شده است. اما در بررسی موضوع رفتار سازمانی و منابع انسانی، بی گمان شیوه های برخورد پرسنل با مدیران نیز اهمیت بسزایی دارد. بی گمان اگر یک کارمند یا مدیر میانی بخواهد با مدیر ارشد خود ارتباط خوبی بگیرد و از کار خویش لذت ببرد و رشد و پیشرفت را تجربه نماید، لازم است که ارتباطش با مدیران خود را مدیریت کند.
از یکسو کارمند می تواند مدیر خود را نپذیرد و اخلاق و رفتار و دستورات و خط مشی وی را قبول نکند و با مدیر، وارد تعارض و چالش شده و از سازمان خارج شود؛ از دیگر سو می تواند فردی منفعل باشد، همواره مدارا کند، هرچه مدیر گفت بپذیرد و تحمل کند و به هر شکلی در سازمان بماند؛ اما در شکل سوم، بهترین حالت این است که رابطه خود با مدیر را مدیریت کند و به شکلی عمل نماید که هم نظرات و عقاید و سلایق خودش و هم مدیرش محترم شمرده شود و در عمل، مدیر و کارمند در رفتار و عملکرد دوطرفه و تعامل فیمابین به بهترین نتیجه برسند.
ما در اینجا در پی این موضوع هستیم و می خواهیم بررسی کنیم که این موضوع چقدر شدنی است و چگونه انجام خواهد پذیرفت؟
اهمیت مدیریت رفتار با مدیر
این نکته غیر قابل انکار است که اگر یک کارمند بتواند به بهترین شیوه، رفتارش را در قبال مدیرش، مدیریت نماید نتایج و شرایط خوبی برای خود فرد، سازمان و مدیرش ایجاد خواهد شد از جلمه:
- حس خوب مدیر و کارمند به همدیگر
- حس خوب کارمند نسبت به سازمان و محیط کاری
- امکان رشد و پیشرفت کارمند و ارتقای شغلی وی
- جلب اعتماد و هم افزایی بیشتر مدیران و کارمندان با همدیگر
- حس بیشتر و بهتر آرامش و امنیت در محیط کار
- تامین موفقیت وتوسعه سازمان
اما دو نکته مهم در اینجا وجود دارد که نباید از آن ها غافل شد:
1 – همه مدیران به یک شکل و یک نوع و دارای یک شخصیت نیستند و باید دانست که هر مدیری را نمی توان مدیریت کرد! ولذا هر کسی هم هر مدیری را نمی تواند مدیریت کند.
2 – هرگز آن مدیری که ما 100 درصد بخواهیم و دوستش داشته باشیم از لحاظ رفتاری و سلیقه ای و شخصیتی و عملکردی خلق نشده و ما باید بپذیریم که اگر در جایی با مدیری کار می کنیم، احتمالا در مواردی باید خلاف عقیده و نظر خودمان عمل نماییم. یک جمله طلایی در این زمینه وجود دارد که باید به آن توجه کرد: مدیر شما حتما با مدیر آرمانی و دلخواهی که در ذهن شماست، متفاوت می باشد!! پس او را بپذیرید، بشناسید، و با او زندگی کنید…و یا اگر نمی توانید، از او جدا شده و از آن کار استعفا بدهید!
اینجا لازم است تاکید کنم که رویکرد این مقاله در زمینه شیوه های ارتباط کارمند با مدیر است و درباره این موضوع سخن میگوییم، وگرنه در رابطه با شیوه های مدیریت مدیر و نوع برخورد و تعامل مدیر با منابع انسانی، حتما نکات مهمی وجود دارد که بنده نیز در کتاب ها و مقالاتم به آن اشاره کرده ام و در اینجا به آنها نمی پردازیم.
راهکارهایی برای مدیریت مدیران
برای آن که شما به عنوان یک مدیر میانی یا کارمند بتوانید با مدیران بالادستی خود بهترین ارتباط را برقرار کنید و او را مدیریت کنید، لازم است شیوه های مختلفی را مدنظر قرار دهید که خیلی از این موارد در تجربه و در طول زمان به دست می آید، اما در اینجا من با استفاده از تجربیات چند ساله و همچنین بهرهگیری از کتاب “چگونه مدیرتان را اداره کنید؟” نوشته: کریستینا آزبورن مطالبی را به صورت تیتر وار ارائه می نمایم:
1 – در مرحله اول باید بدانید که مدیران از لحاظ عملکردی و شخصیتی به شیوه ها و شکل های مختلف و متنوعی وجود دارند. از جمله در یک دسته بندی 7 نوع مدیر داریم:
- برخی مدیران کمال گرا هستند که راضی کردن آنها دشوار است، نظم و انضباط برایشان خیلی مهم است و به راحتی تفویض اختیار نمی کنند.
- برخی مدیران بی نظم هستند و تمرکز ذهنی ندارند، جواب تلفن های شما را نمی دهند و از این شاخه به آن شاخه می پرند.
- برخی مدیران ناپیدا هستند و خیلی در سازمان حاضر نیستند و دنبال کارهای بیرونی می روند.
- برخی مدیران، مداخله گر هستند و دائما در کارها دخالت می کنند و در نزدیکی میز کارمندان پرسه می زنند و همواره می ترسند که کارها اشتباه انجام شود.
- برخی مدیران بی حوصله و بی رغبت هستند و بازخورد نمی دهند و به کندی تصمیم می گیرند.
- برخی مدایران پرخاشگر هستند و سریع از کوره در می روند و با کمترین خطای نیروی انسانی یا مشتری یا تامین کننده، تندترین عکس العمل را نشان می دهند.
- و برخی مدیران نیز انگیزشی هستند و دائما در حال تشویق و ترغیب کارمندان هستند.
به هر حال هر مدیری از لحاظ شخصیتی و عملکردی و فرهنگی و ارزشی متفاوت است و کارمندی موفق می شود که اولا مدیر خود را به خوبی بشناسد و ثانیا بر اساس ویژگی های مدیرش با او برخورد نماید.
2 – در مرحله بعدی باید بتوانید در محیط کار و ارتباط با مدیر، هوش هیجانی خود را به کار گیرید. لازم است که اولا نقاط ضعف و قوت خود و احساسات و هیجانات خود را بشناسید و ثانیا باید بتوانید عواطف و احساسات و هیجان های خود را مدیریت کنید. در مرحله بعد با شناخت مدیر خود باید بتوانید او را نیز درک کنید و ارتباط موثر و سازنده ای با وی برقرار سازید. اگر شما مدیرتان را درک نکنید و مشکلات و هیجانات او را نشناسید، او هم شما را درک نخواهد کرد و رابطه فیمابین شما شکل صحیحی نخواهد گرفت. نکته اینجاست که درک کردن طرف مقابل به معنای پذیرفتن و تایید او نیست بلکه ما فقط باید درک کنیم و نوع رابطه مان را بر اساس این درک متقابل، مدیریت نماییم.
3 – از نکاتی که قبلا هم در نوشته هایم به آن اشاره کرده ام و می تواند در ارتباط با مدیر هم سازنده و موثر باشد، توجه به “رگ خواب” و “قلق” و “لم” مدیر است. اگر می خواهید ارتباط سازندهای با مدیر خود یا هر فرد دیگری از جمله همکاران خویش برقرار کنید، خوب است که رگ خواب وی را به دست آورید و از نقاط مثبت و افتخارات و ویژگی های فرد به بهترین نحو تعریف نمایید، ثانیا خلق و خو و عادات وی را بشناسید و به آن نزدیک شوید و ثالثا در مراحل مختلف زندگی و مشکلات و خوبی ها و شادی ها و غم ها با وی همذات پنداری نمایید. این کارها شاید سخت باشد و شما تمایلی به انجام آنها نداشته باشید، اما برای ایجاد یک ارتباط سازنده، هرچه به این موارد بیشتر نزدیک شوید، موفق تر خواهید بود.
4 – یک کارمند خوب برای مدیریت مدیر، روی خودش خیلی کار می کند، آموزش می بیند، خودش را ارتقا می دهد، کارهایی انجام می دهد که مدیرش شگفت زده شود، مکمل مهارت های مدیر است و فراتر از انتظار ظاهر می شود، وظایفی انجام میدهد که در حوزه مسئولیتش هم نیست، کارهایی می کند که مدیر و سازمان به وی نیازمند شوند، البته باید حواستان باشد که که در این زمینه زیاده روی نکنید، اولا نباید بیش از اندازه روی خود فشار بیاورید، ثانیا نباید حس رقابت و حسادت دیگر همکاران را برانگیزید، ثالثا هدف شما وابستگی زیاد سازمان و بعدا باج گرفتن از سازمان و مدیر نباشد.
5 – نگاه یک کارمند خوب به مدیر، نگاه برد برد است. او رشد می کند تا تیم و سازمان و مدیر هم رشد کند، او آموزش می بیند تا همه توسعه پیدا کنند، او کار می کند تا تیم و سازمان موفق شود و به اهدافش برسد و او هم به اهدافش برسد. شما به عنوان یک کارمندی که می خواهید مدیر خود را مدیریت کنید لازم است که تلاش خود را به کار گیرید که سازمان کسب درآمد کند تا سازمان نیز به شما برای موفقیت و کسب درآمد بیشتر کمک کند. البته اینها همه در سازمانی مطرح می شود که استاندارد است و مدیر و سازمان هم قدر کارمند را می دانند و این نگاه برد – برد به صورت دوطرفه وجود دارد.
6 – یک کارمند خوب همواره اخلاق مدار است، حتی اگر حس کند که مدیر به او بی محلی می کند، نسبت به او بی عدالتی می کند، دروغ می گوید یا خطا می کند. کارمندی موفق است که حتی در قبال یک مدیر بد هم با اخلاق و حرفه ای عمل کند. ما بسیاری از کارمندان را می بینیم که با کمترین مشکلی در سازمان یا بی توجهی و بی احترامی، رویه دیگری از خود را نشان می دهند و بی اخلاقی می کنند. اگر شما به عنوان کارمند با اخلاق باشید، مدیر و سازمان را هم مجبور می کنید که با شما با اخلاق رفتار نمایند.
7 – کارمندی می تواند مدیر را مدیریت کند که برای مدیرش یار باشد نه بار! کارمند خوب خیلی وقت مدیر را نمی گیرد؛ دائما درخواست جلسه نمی دهد، به وقت و در زمان و مکان مناسب گزارش ها را به شکلی که مطلوب مدیر است ارائه میدهد، دائما بر ضعف ها و مشکلات تمرکز نمیکند، سعی میکند خودش با همکاری همکارانش مشکلات را برطرف کنند، اکثرا در ضمن ارائه گزارش مشکلات، راه حل هم میدهد و در صورت لزوم و در شرایط مناسب، مشکلات را به مدیر ارجاع دهند. شما باید بدانید که کارمند حرفه ای، نسبت به مسئولیت ها و پذیرش آنها آمادگی دارد و اگر کاری به وی واگذار می شود میداند که دقیقا چه کاری است و در چه زمانی و با چه شیوه ای و چگونه باید انجام شود و در واقع او می تواند به بهترین شکل، سرنخ ها را از مدیر بگیرد و کارها را جلو ببرد.
مدیریت تعارض با مدیر
به دلایل مختلفی از جمله عدم توجه به مطالب بالا، یا وجود مدیری که ویژگی های عملکردی و شخصیتی نه چندان مناسب دارد، یا کارمندی که نمی خواهد یا نمی تواند رابطه اش را با مدیرش مدیریت نماید، ممکن است تعارض بین کارمند و مدیر به وجود آید، نکته مهم در اینجا هم مدیریت تعارض با مدیر است و رفع و رجوع و حل مناسب این تعارضات.
درباره این که علت تعارض بین یک کارمند و مدیر چیست، گزینه های مختلفی وجود دارد از جمله:
- شما فکر می کنید مدیر ظالم است و حق و حقوق شما را نمی دهد؛
- شما فکر می کنید مدیر در پی اخراج شماست؛
- شما فکر می کنید که مدیر بعضی دیگر از کارمندان را اولویت می دهد و مساوی برخورد نمی کند؛
- شما فکر می کنید که مدیر مشکلات بیرون سازمانی یا مشکل روحی دارد؛
- شما فکر می کنید که مدیر به شما اهمیت نمی دهد و توجه نمی کند؛
- شما فکر می کنید که مدیر از شما استفاده نمی کند و در سازمان در حال حرام شدن هستید؛
- شما فکر می کنید که مدیر توانایی و مهارت مدیریت ندارد!
من به درست و غلط بودن این فکر کردن های یک کارمند کاری ندارم، هر یک از اینها ممکن است درست یا غلط باشد یا این که بخشی از آن درست باشد. اما نکته اینجاست که مدیر ممکن است حسش نسبت به شما بد شود، شما هم حستان نسبت به مدیر بد شود به دلایل بالا یا دلایلی دیگر؛ در این میان، راحت ترین راه حل این است که مدیر شما را تعدیل کند یا شما از سازمان استعفا نمایید! اما آیا این بهترین راه حل است؟ در صورتی که شما ممکن است ماه ها و سالها در یک سازمان کسب تجربه کرده اید و آموزش دیده اید و شما و سازمان هر دو به این همکاری نیاز دارند! پس شاید قبل از فراق و جدایی، راه حل های دیگری هم وجود داشته باشد که باید به آنها نیز توجه نمود:
اولا باید به نشانه ها توجه کرد. اگر مدیر نسبت به شما بی محل شده و مثل قبل برخورد نمی کند، اگر به شما توجه نمی کند، اگر دیگر کاری به شما نمی سپرد باید بدانیم که موضوعی وجود دارد که باید به آن پرداخت.
ثانیا باید به مطالب 7 گانه فوق الذکر برگردیم و مرور کنیم، اگر شما روی خودتان کار کنید، مدیر را درک کنید، اخلاق مدارانه رفتار کنید و واقعا عملکرد خوبی داشته باشید، با یک مدیر سالم بعید است که به مشکل برخورید! حال اگر شک و شبهه ای که مدیر نسبت به شما دارد و سوال هایی که دربالا گفتیم را با خود مدیر مطرح کنید، بی شک می توان خیلی از این تعارضات را حل کرد. باید به سراغ موقعیت رفت، با مدیر گفتگو کرد و مشکلات را بررسی کرد.
مشکل مهم در هوش هیجانی و ارتباطات همین عدم گفتگو و وجود توهم و ابهام و سوء تفاهم هاست! شما در تعارضات باید ابتکار عمل را به دست گیرید، منفعل نباشید و روی موضوعات مشترک و مورد تفاهم تاکید کنید، همواره حتی در صورتی که قرار است از سازمان جدا شوید، احترام سازمان و مدیر را باید حفظ کنید وگرنه فردی هستید که در جامعه به عنوان قدرناشناس و بی اخلاق معرفی خواهید شد! پس با توجه به درک متقابل، ایجاد راهکارهای هوش هیجانی، گفتگو و گفتگو و گفتگو خیلی از تعارضات فیمابین مدیران و کارمندان قابل حل است.
در پایان به این نکته باید اشاره نمایم در صورتی که می خواهید در یک سازمان بمانید و قدر تجربیات خود را بدانید، با مدیری مرتبط هستید که حداقل هایی از استانداردهای مدیریت را دارد و نمی خواهید خودتان مدیر خود باشید و بالاخره قرار است که در سازمانی کار کنید، برای آن که آرامش بهتر و بیشتری داشته باشید و در کارتان موفق باشید، اگر نمی خواهید با مدیر خود دائما مخالفت کرده و در تعارض باشید، اگر نمی خواهید فقط مدارا کنید و به سختی مشکلات خود در سازمان را تحمل نمایید، استفاده از راهکارهای موثر و عملیاتی مدیریت مدیر را جدی بگیرید.
گرچه اینها نکاتی مجمل و خلاصه در این زمینه بود و برای عملکرد بهتر در این مسیر، می توانید از تجربیات و کتاب ها و مقالات مختلفی در حوزه های مختلف رفتار سازمانی بهره مند شوید.