چند نكته از كتاب:
– بايد بدانيم اضطراب و بى خوابى، انتقام جويى ذهن ماست در برابر خوددارى آگاهانه از انديشيدن به تمامى اتفاقاتى كه در طول روز از سر گذرانده ايم!
– ما بهتر است در طول زندگى، همواره قسمت بد ماجرا را احتمال ندهيم! مثلا در يك جنگل نگوييم: احتمالا يك خرس خواهيم ديد! در يك جمع احتمالا تحقير خواهيم شد! و…
– بدانيم احتمالا هيچ اتفاقى به بدى آنچه مى ترسيم، نخواهد بود. ممكن است شانس هم بياوريم.
– بايد روى عزت نفسمان كار كنيم؛ از خودمان بدمان نيايد؛ خودمان را همانگونه كه هستيم، دوست بداريم.
– بايد محرك هايى كه ما را عصبانى و وحشت زده و برانگيخته مى كند، بشناسيم و مديريتشان كنيم.
– بپذيريم كه امكان خطا و شكست براى همه از جمله ما وجود دارد؛ و بدانيم فقط بخش كوچكى از رويدادها و اتفاقات حول و حوش ما در اختيار خودمان است!
– در انتخاب دوست دقت كنيم، دوستى انتخاب كنيم كه فقط از موفقيتها و بزرگى اش نگويد، او هم شكست خورده باشد، به اشتباهاتش آگاه است، از خود راضى نيست، با شما دلسوز و رفيق است و شما برايش مهم هستيد.
– در جمع هايى شركت كنيم كه حامى باشند و خودمانى؛ مهربان و يارى رسان و در جمعى باشيم كه در آن همه احساس امنيت كنند نه دنبال تفاخر باشند و خود حضور در آن جمع ايجاد اضطراب كند!
– ما بايد به علايق و عادات و تفريح و توان جسمى و خواب و خوراك و تغذيه خودمان توجه كنيم و بيش از حد در موبايل و گوشى و چك كردن اخبار گوناگون نباشيم.
– ما نمى توانيم به طور صحيح و دقيق، آينده را پيش بينى كنيم و بخش اعظم زندگى و آينده ما مبهم و ناشناخته است و سرنوشت ما در گذر زمان و قلمرو سرنوشت، شكل مى گيرد. فكر كردن بيش از حد به آينده اى كه مبهم و استرس زاست، ما را بيمار مى كند. پس ما بيش از فكر كردن به گذشته و آينده بايد قدر لحظه حال را بدانيم.
– بياييم از شاد بودن نهراسيم، منتظر اتفاقات بد نباشيم، بى تابى نكنيم و در خود توانايى خوب زندگى كردن و لذت بردن از اكنون را تقويت كنيم و بدانيم كه هميشه دليلي براى ناراحتى و استرس وجود دارد، مهم اين است كه بتوانيم گاهى از اين اضطراب و استرس، رها شويم.