جلسه، یک مفهوم عام و گسترده است که در زندگی روزمره انسانها نقش زیادی دارد. از آغاز زندگی جمعی بشر، هماره جلسه، مجلس، شورا و… نشستی بوده که عده ای دور هم جمع می شده اند، و تصمیماتی اتخاذ می کرده اند. تیپ ایده آل جلسه، این است که هدف دار باشد، اطلاعاتی در آن رد و بدل شود، همه اعضا نظرات خود را ارائه دهند و با استدلال و رای گیری، تصمیم گیری شده و به هدف اولیه نائل شوند. البته به نظر یکی از اساتیدمان ، در یک جلسه هدف غایی نباید رسیدن به یک تصمیم باشد، بلکه همبستگی و همگرایی که از یک جلسه ممکن است بروز پیدا کند، خود برترین و بهترین هدف است! القصه، مشکلات و آسیب های فراوانی که در ایران ما برای برگزاری و به نتیجه رسیدن جلسه وجود دارد، از جلسات رسمی گرفته تا جلسات دانشجویی، مرا واداشت کمی درباره حوزه عمومی در ایران بنویسم. یکی از آسیب ها و آفات فرهنگی و اجتماعی جهان امروز که البته در ایران مانند بسیاری دیگر از مشکلات، حادتر است، افول حوزه عمومی و ضعف آن در جامعه است! به این مسئله می پردازم با الهام از یورگن هابرماس، احیا کننده دوباره این مفهوم در عصر جدید.
حوزه عمومى Public Sphere به عنوان حوزه واسط جامعه مدنى و دولت، تاريخ بلندى دارد. برخى قدمت آن را تا دولت شهرهاى يونان و برخى از بورژوازى قرن ۱۸ دانسته اند. حوزه خصوصى مربوط به زندگى شخصى و خصوصى است و عمدتاً محصول تمدن بورژوا ـ ليبرال است كه فرد را در وضعيتى قرار مى دهد كه در زندگى شخصى خويش، تابع ضوابط و قواعد و مقررات حقوقى و فشارهاى اجتماعى و هنجارهاى ثابت و قطعى و محتوم نيست و نبايد باشد كه اين جنبه از حيات هر فرد، عرصه آزادى انديشه و عمل است. اما همان فرد در عرصه حيات عمومى لازم است كه هنجارها و قواعد و مقرراتى پيروى كند كه براى نظم اجتماعى و تداوم سنت فرهنگى چنين جبرى الزامى است و همین آغاز ایجاد حوزه عمومی است.
هابرماس حوزه عمومى را گستره اى ميان جامعه مدنى و دولت مى داند كه در آن مباحث عقلانى و انتقادى در جهت حفظ منافع عمومى و خصوصى جامعه و اعضاى آن جريان دارد. در پى ايجاد حوزه عمومى در حيات اجتماعى قلمرويى ايجاد مى شود كه افكار عمومى در آن شكل مى گيرد و شهروندان به دور از قيد و بند با هم تبادل نظر مى كنند و همچون يك پيكره عمومى رفتار مى كنند، دسترسى تمامى شهروندان به اين قلمرو به طور يكسان و برابر تضمين شده و مشاركت سياسى نيز در آن از طريق گفتگو انجام مى شود.
در نگاهى كلى اگر بخواهيم ويژگى ها و شاخصه هاى حوزه عمومى مطلوب هابرماس را ذكر كنيم مى توانيم موارد ذيل را برشماريم:
۱ ـ دسترسى همگان به حوزه عمومى به شكل عام، آسان و برابر
۲ ـ حذف امتيازات و نابرابرى در دسترسى به رتبه و منزلت براى هر كس
۳ ـ كشف هنجارهاى عام و مشروعيت عقلانى و حاكم كردن خرد جمعى
۴ ـ پويش براى نفع جمعى كه نفع فردى نيز در آن تضمين شده است
۵ ـ نظارت دموكراتيك
۶ ـ كثرت عقايد و پايبندى و اعتقاد به اصول گفتمان
۷ ـ عدم نقش مستقيم و دخالت آميز دولت و ساختارهاى قدرت
۸ ـ اخلاق ارتباط و كنش مفاهمه اى
۹ـ تشويق انتقاد و پذيرش آن
۱۰ ـ شكل گيرى افكار عمومى و علايق جمعى
هابرماس شكل هاى ابتدايى حوزه عمومى با توجه به تعاريف و ويژگى هايى كه ذكر كرديم، در كافه ها و ميدان ها و… مى دانست كه افراد مختلف در آنجا با همديگر مصاحبت كرده و در نتيجه تضارب افكار و آراء ايجاد مى شد. پس از انقلاب فرانسه و اعلاميه حقوق بشر و شهروندى فرانسه نيز اين ارتباط آزادانه افكار و عقايد، محترم شمرده شده و تداوم پيدا كرد. روزنامه ها و مطبوعات نيز در طى قرون ۱۷ و ۱۸ اين فرآيند را ادامه دادند كه به عقيده هابرماس اين فرآيند از آغاز قرن بيستم رو به افول رفته است و لذا هابرماس در اين راستا به آسيب شناسى مقوله حوزه عمومى در سير تاريخ پرداخته و برخى معضلات، مشكلات و محدوديتهايى كه گريبانگير حوزه عمومى شده و آن را در عرصه اجتماعى مدرن رو به افول كشاند، تا حدودى تبيين كرده است. در اينجا به برخى از اين موارد مورد نظر هابرماس اشاره مى نماييم.
۱ ـ فئوداليزه شدن جامعه مدنى، بوروكراتيزه شدن منفى اقتدار سياسى و رشد بى رويه سازمان هاى بزرگ اقتصادى
۲ـ تجارى و تبليغاتى شدن رسانه هاى جمعى كه به جاى نمايندگى افكار عمومى، نماينده ساختهاى قدرت هستند و به دستكارى افكار عمومى در راستاى منافع خاص مى پردازند.
۳ـ حل و جذب جامعه در دولت و دخالت نظام سياسى و اقتصادى در حوزه عمومى و فشار دولت براى كسب و تداوم مشروعيت
۴ـ در هم تنيدگى منفى حوزه خصوصى و حوزه عمومى
۵ـ از همه مهم تر به نظر هابرماس كه شايد نتيجه موارد بالا نيز باشد، زوال نقد در حوزه عمومى است كه به زعم هابرماس سرمايه دارى با برجسته نشان دادن علم گرايى و پوزيتيويسم در قالب يك ايدئولوژى، نوعى آگاهى تكنوكراتيك ايجاد كرده و از ايجاد و گسترش بعد انتقادى افكار عمومى و حوزه عمومى به شدت و با روش هاى مستقيم و غير مستقيم جلوگيرى مى كند.
در مجموع همانطور که اشاره کردیم در ایران نیز مانند کل جامعه جهانی حوزه عمومی با مشکل مواجه است. برگزاری جلسات، اهداف و نتایج آن چه در بعد رسمی و دولتی چه در بعد غیر دولتی و دانشجویی و… با مشکل مواجه است. تسلط مداری، عدم نیل به اهداف، القای آرا از سوی قدرتمندتر ها و پرداختن به حواشی و ظواهر به جای اصل و بنیان، از دیگر مشکلات بروز و ظهور حوزه عمومی در ایران ماست.
البته هابرماس، با مشى انتقادى، مشفقانه و اصلاحگرانه خويش ، راهكارهايى براى احياى دوباره حوزه عمومى در جامعه مدرن پيشنهاد مى دهد كه لبّ كلام او در اين زمينه، ايجاد عقلانيت در ساختارهاى قدرت، رويكرد دوباره به عقلانيت ارتباطى و كنش مفاهمه اى و ارزش نقد و انتقاد در جامعه است. وى در اين زمينه معتقد است:
امروزه حوزه عمومى تنها مى تواند بر مبناى متفاوتى تحقق پيدا كند، يعنى به عنوان عقلانى شدن اعمال قدرت اجتماعى و سياسى و تحت نظارت متقابل سازمان هاى رقيبى كه به لحاظ ساختار درونى و همين طور از نظر برخورد با دولت و با يكديگر خود را در حوزه عمومى متعهد و پايبند مى دانند.
هابرماس از حوزه عمومى به عنوان يك حلقه مفقوده در جامعه مدرن ياد كند كه مى تواند واسطه اى ميان جامعه مدنى و دولت باشد و دولت را از اقتدار و نسخه پيچى مدرن بازدارد. وى در منظومه مدرنيته خود، جايگاه والايى براى حوزه عمومى قائل است و البته امروز وجود برخى رسانه ها و روزنامه هاى مستقل، رشد و رواج اينترنت و بالاخص پديده وبلاگ نويسى هر يك مى توانند گامى در بازتوليد و احياى حوزه عمومى انتقادى هابرماس بردارند.