هر كدام از ما در اطراف محل زندگي مان با امام زادگان زيادي مواجه شده ايم. اگر به مسافرتي نيز برويم در مسير راه، ده ها امامزاده مشاهده مي كنيم. خود من به شخصه، در مسيرهاي صعب، بالاي كوه، در روستاهاي كوچك و بسياري جاهاي باور نكردني، مقبره هايي به نام امام زاده مشاهده كرده ام. اين مكان ها كه اكثرا مقبره فرزندان و نوادگان ائمه معصومين است، كاركرد و نقش فراواني در زندگي اجتماعي ما ايرانيان ايفا كرده اند. در اكثر روستاها، در كنار امامزاده، قبرستان روستا نيز بنا شده است. فعاليت هاي جمعي روستا، اعياد و عزاداراي ها خصوصا عزاداري روز عاشورا از امامزاده آغاز مي شود و يا در آن پايان مي يابد. مسافران و گذري ها نيز معمولا از امكانات امام زاده استفاده مي كنند. بسياري از مريض ها، حاجتمندان و… براي امامزاده نذر و نياز مي كنند. و حاجات خويش را از امامزاده طلب مي كنند. در يك كلام امام زاده ها هويت خاصي به مذهب شيعه و پيروان آن داده اند كه در هيچ جامعه اي يافت نمي شود. وقايع تاريخي و سياسي و اجتماعي خاص، كتاب ها، فيلم ها، داستانها و مقالات مختلفي بر اين مبنا شكل گرفته اند. بسياري از پتانسيل معنويت جامعه ما به واسطه حضور امامزاده تامين مي شود. از همه مهم تر آن كه بسياري شهرها و روستاهاي كشور حول يك امام زاده شكل گرفته اند. و نقش تاريخي امامزادگان نه در دوران خود كه بيشتر در دوران پس از حيات است. به هرحال به عنوان يك واقعيت اجتماعي، امام زاده ها نقش و كاركرد اساسي در ساختار اجتماعي ما، روابط اجتماعي ما و نهادهاي اجتماعي داشته اند كه اين تاثيرگذاري در حلقه ها و لايه هاي خاص اجتماعي بيشتر است. در زنان نسبت به مردان، در پيران نسبت به جوانان، در روستائيان نسبت به شهري ها، در طبقات پايين نسبت به طبقات بالا و كم سوادان نسبت با با سوادان اين تاثير گذاري بيشتر به چشم مي خورد. در برخی آمار اعلام شده است که بيش از ۶۰۰۰ هزار امام زاده شناخته شده در ايران داريم. که به حتم هر يك نقش اساسي در ايران و جامعه ما داشته و دارند. برخي امام زادگان مانند حضرت معصومه (س) يا شاه عبدالعظيم يا شاه چراغ و… كانون و عامل بسياري از تحولات سياسي و اجتماعي و اقتصادي نيز بوده اند و جامعه شناسي امام زادگان در ايران بايد بتواند بيشتر و بهتر از نقش متقابل جامعه و امام زادگان در ايران ديروز و امروز بگويد. بهانه نوشتن اين چند سطر مشاهده اي بود كه چند روز قبل داشتم. در وسط راه به يكي از امام زادگان روستاهاي حوالي ساوه كه خيلي هم تميز و با امكانات نبود، گذرم خورد، مادري را ديدم كه مي گفت: اي امام زاده اگر پسرم در كنكور رشته خوبي قبول شود نذر مي كنم يك فرش براي اينجا بگيرم. جالب است اين مسئله را از خدا نميخواست از امامزاده مي خواست!