“دانیل بل” متولد ۱۰ می (۲۰ اردیبهشت) ۱۹۱۹ در نیویورک و فرزند یک خانواده مهاجر یهودی است که کودکی همراه با سختی و فقر را تجربه کرده است. همین فقر و تنگدستی موجب شد تا او از نوجوانی افکاری افراطی و چپ پیدا کند و از ۱۳ سالگی به اتحادیه جوانان سوسیالیست بپیوندد و با توجه به شرایط و وضعیت اطرافش، خود تاکید کند که ((این اجتناب ناپذیر بود که من جامعه شناس شوم)). وی در اواخر دهه ۳۰ وارد سیتی کالج نیویورک شد و آنجا نیز به جمع دانشجویان رادیکال چپ پیوست و البته در جامعه شناسی تحصیلات خود را ادامه داد. بعد از این وی در دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی عملا روزنامه نگار شد و سردبیری مجله “فورچون” را عهده دار شد. کم کم عقاید تند بل، تعدیل شد و با نزدیک شدن به “میلز” در دانشگاه کلمبیا که تدریسی را در آنجا برعهده گرفته بود، اندیشه های افراطی سوسیالیستی و مارکسیستی در نظریاتش کم رنگ شد؛ تا آنجا که در سال ۱۹۶۵کتاب ((پایان ایدئولوژیها)) را منتشر ساخت و بیش از همه بر پایان ایدئولوژی سوسیالیستی تاکید کرد، این کتاب دانیل بل به همراه کتاب ((فرارسیدن جامعه فراصنعتی)) که در سال ۱۹۷۳منتشر شد، از مهم ترین آثار اندیشه اجتماعی در نیم قرن گذشته می باشد که صدها کتاب و نظریه بر مبنای آن شکل گرفته است. دیگر کتاب مطرح او که در سال ۱۹۷۶منتشر شده است نیز ((تضاد فرهنگی کاپیتالیسم)) می باشد. به هر روی بل، با رواج این اندیشه ها و نظریه پردازی ها شهرت فراوانی را کسب کرد و بعد از آن بود که از سال ۱۹۸۰به عنوان استاد دانشگاه هاروارد تدریس را پی گرفت و امروز نیز این استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد، که افکارش در نظریات پست مدرنیسم، علوم ارتباطات و جامعه شناسی شناخته شده و به عنوان یکی از روشنفکران نیویورکی و محافظه کاران جدید آمریکایی محسوب می شود که بعد از “نیزبت” رشد کرده، خود ناظر شکست برخی اندیشه ها و پیش بینی های  خویش است.

نظریات
دانیل بل جزو آن دسته از جامعه شناسان و روشنفکران  قرار می گیرد که سعی کرده اند به نوعی میان چپ و راست را آشتی دهند، او صراحتا معتقد است: ((باید در اقتصاد، سوسیالیست؛ در سیاست، لیبرال و در فرهنگ، محافظه کار بود)). در عین حال وی نوعی رویکرد و نگرش ضد روشنگری دارد که در متن آن محافظه کاری، پست مدرنیسم و نئولیبرالیسم با هم ترکیب شده است و از این رو دشمن سرسخت آرمان های عقلانی روشنگری است که آنها را به منزله عوامل اصلی معایب و مفاسد جامعه مدرن بر می شمارد. دو نظریه مهم بل که در دو کتاب بسیار اثرگذارش، مطرح شده است، جامعه فرا صنعتی و پایان ایدئولوژی ها می باشد که به هریک به طور اجمالی میپردازیم.

۱- پایان ایدئولوژیها

از منظر بل، ایدئولوژی، ابزاری است برای تبدیل رای و عقیده به عمل و وسیله ای است برای مبدل کردن کردن افکار به اهرم های اجتماعی. ایدئولوژی که حاوی حقیقت راستینی برای امروز بشر نیست با شور و هیجان، قدرت می گیرد و از آنجا که با شور و نه شعور گسترش می یابد،  ممکن است به جنایات و فجایع و مصیبتهای زیادی برای بشریت منجر شود آن گونه که در تاریخ، نمونه های آن کم نبوده است. ایدئولوژی از دیدگاه بل، مسائل را آن قدر ساده می کند که این ضرورت را از بین می برد که مردم خود به مسائل و نیازهای خود بیندیشند. با این انتقادات، او حمله خویش را به ایدئولوژی چپ آغاز می کند و تاکید می کند صریح ترین صورت های ایدئولوژیها را پیروان هگل، فوئرباخ و مارکس گسترش دادند چرا که کار اصلی فلسفه را سنجش گری می دانستند، معتقد به روکردن فلسفه به زندگی روزمره انسان بودند و به حقیقت انقلابی برای رهایی بخشی اشاره می کردند و… که تجربه نشان داد این نوع اندیشه ها که در قالب ایدئولوژی همه گیر می شود، امروزه دیگر نمی توانند شرایط را تغییر دهند و به هیچ وجه نیز نمی توانند وضعیت کنونی ما را تبیین کنند ولذا این عصر، عصر پایان ایدئولوژیهاست. وی تاکید می کند، پایان ایدئولوژی هرگز به معنای پایان یوتوپیا و آرمانشهر نیست! و خود می گوید امروزه بیش از هر زمان دیگری به آرمان های متعالی نیازمندیم اما نردبان رسیدن به آرمانشهر جدید را نه اعتقاد بی چون و چرا (ایدئولوژی) که نردبان تجربه می داند.  بل تاکید می کند در عصر پایان ایدئولوژی باید آرمانها مشخص کند که کجا می خواهیم برویم؟ چگونه می خواهیم برویم؟ به چه بهایی؟ و چه کسانی باید این بها را پرداخت کنند؟ وی البته در کتاب خویش تصریح می کند که بسته شدن این کتاب (ایدئولوژیها) به معنای کنار گذاشتن آن نیست و امروزه هنوز ایدئولوژیها با آن که دارای تبیین و حقیقتی برای امروز ما نیستند، هنوز به کار خویش ادامه می دهند، چنان چه چپ ها هنوز نیز برای سوالات مختلف جواب  های مطنطنی در چنته دارند.
این نگاه بل که در ابتدا و حتی تا امروز طرفداران زیادی پیدا کرده است، با مخالفت سوسیالیست ها و نظریه پردازان مختلفی مواجه شده است، برخی او را متهم کرده اند که چشم خود را به واقعیت بسته است، تنها به جامعه آمریکا و اطراف خویش توجه داشته، از جهان سوم غافل مانده است و در حقیقت بر غلبه ایدئولوژی کاپیتالیسم و سیاست دموکراتیک غربی اصرار ورزیده است. البته این انتقاد نیز به وی وارد است که انسان را گریزی از ایده و نظر و آرمان نیست، حال اسم آن را هرچه بگذاریم، حتی نظر خود بل در طول زمان به صورت یک ایدئولوژی مطرح شده است؛ گرچه برخی ایدئولوژیها حاوی حقیقت کمتری است و در طول زمان ممکن است افول کنند، اما این مسئله، دلیل بر پایان عمومی مفهوم ایدئولوژی نمی باشد.

۲– جامعه فراصنعتی
در طول سه چهار دهه گذشته، اندیشمندان بسیاری بر گذار از جامعه صنعتی تاکید کرده اند و اصطلاحات متفاوتی را برای این عبور و تغییر به کار برده اند که نظریه و اصطلاح دانیل بل در این زمینه که تاکید بر جامعه فراصنعتی بود، رواج و طرفداران فراوانی پیدا کرده است. او در سال ۱۹۷۳ با انتشار کتابی مژده فرارسیدن جامعه فراصنعتی را داده بود که شاخصه آن کنترل اجتماعی و هدایت نوآوری و دگرگونی دانش سازمان یافته است. وی دوران جدید را، دوران اضمحلال جامعه صنعتی که بر اساس تولید مادی و بهره کشی مادی است می داند و اعتقاد به ایجاد جامعه دانش بنیاد فراصنعتی دارد که به منافع همگانی و همکاری و همیاری گرایش دارد و شاخصه عصر حاضر را خدمات، اطلاعات و اندیشه می داند. در اینجاست که اندیشه های بل نزدیک به علوم ارتباطات نیز می شود و نظریه پردازان بر اساس نظریات او مبتنی بر افزایش نقش آموزش و آگاهی و کاهش فیزیک بدنی  و نیز افزایش نقش آگاهی و اطلاعات در عصر جدید و جامعه فراصنعتی، دم از ظهور جامعه اطلاعاتی در عصر جدید زده اند. لازم است به برخی تفاوت های جامعه صنعتی و جامعه فراصنعتی از نظرگاه دانیل بل نیز نگاهی افکنیم:

۱– منبع اصلی جامعه صنعتی، ماشین و منبع اصلی جامعه فراصنعتی، دانش است.

۲– نهاد اصلی در جامعه صنعتی، بنگاه سوداگری و در جامعه فراصنعتی، دانشگاه است.

۳– تصمیم گیرنده اصلی در جامعه صنعتی، سوداگران و در جامعه فراصنعتی، متخصصان هستند.

۴– اساس قدرت در جامعه صنعتی را دارایی تعیین می کند و در جامعه فراصنعتی دانش و تخصص.

۵– در جامعه صنعتی، سیاست دخالتی نمی کند و در جامعه فراصنعتی، مشارکت دولت و بخش خصوصی وجود دارد.

۶– جامعه صنعتی جامعه تولیدکنندگان است در حالی که جامعه فراصنعتی تشکیل شده از متخصصانی است که تصمیم مستقل می گیرند.

۷– در جامعه فراصنعتی هماهنگی بیشتر و متمرکزتری وجود دارد.

۸– با توجه به رونق دانش، در جامعه فراصنعتی، تفاوت کلی میان افراد کاهش می یابد و با کاهش نابرابری های عمومی مواجهیم.

۹– در جامعه فراصنعتی بر خلاف جامعه صنعتی در سه بخش اقتصاد، سیاست و فرهنگ، اتحاد و همگرایی وجود ندارد و هریک قوانین و هنجارهای خاص خویش را دارند.

۱۰– در جامعه فراصنعتی خدماتی مثل بهداشت، آموزش و تحقیقات اهمیت فزاینده می یابد و مهارت و فنون تئوریک اهمیت بیشتری نسبت به ساماندهی تولید مادی پیدا می کند.

همانگونه که به وضوح، آشکار است، رویکرد ابتدایی دانیل بل به جامعه فراصنعتی، امری محتوم و البته مطلوب است که هم رگه هایی از لیبرالیسم دارد و هم رگه هایی از سوسیالیسم که بر دخالت محدودتر دولت و نیز بر کاهش نابرابری ها تاکید می کند. نظر وی بر خلاف نظریه رقیبش “آلن تورن” که او نیز به جامعه فراصنعتی توجه دارد، چندان به تضادها در آینده جامعه فراصنعتی توجه ندارد، اما با گذشت زمان وی برخی خوش بینی ها را نسبت به این مسئله از دست داد و در آثار جدیدترش تاکید می کند که دوران آینده چندان هم معلوم و مطلوب نیست و ما وراد دورانی نامعلوم و بی ثباتی خواهیم شد و این دقیقا بر خلاف عقاید مارکس و انقلاب محتوم و امیدواری به آینده است.
نقدهایی که بر این نظریه دانیل بل وارد شده بیش از همه عدم توجه به تضادها و خوشبینی زیاد او می باشد که شاید ناشی از خصلت محافظه کاری آمریکایی وی باشد و البته برخی آن را ناشی از توجه صرف وی به جامعه آمریکا دانسته اند که به درستی در آمریکا صنعت مادی رو به افول رفته و به دیگر کشورها منتقل شده، اما این واقعیت و رویکردی جهانی نیست. دیگر علت این مسئله تاثیرپذیری وی از اندیشه های هگلی های جوان است که اندیشه را کاملا تغییردهنده مادیات می دانند و معتقدند تغییر در آگاهی اجتماعی برای اثرگذاشتن روی دگرگشت های مادی جهان کافی است.

در هر صورت دانیل بل از اندیشمندان  و جامعه شناسان تاثیرگذار معاصر است که تاثیر فراوانی در اندیشه اجتماعی امروز جهان و متفکرین پست مدرن به خصوص “لیوتار” داشته است. وی خود ایده پردازی می کند اما دم از پایان ایدئولوژی ها می زند، او به خوبی خبر از ایجاد جامعه فراصنعتی می دهد، اما نسبت به آن خوشبینی زیادی دارد و از آن کاهش نابرابری ها  را خواستار است، او دنیای جدید و آرمانشهری را میخواهد که خود نیز نسبت به آن شناخت دقیقی ندارد و او بی شک با نظریات و تناقضهایش نماد دنیای جدید است. دنیایی جدید که جدیدتر از مدرن است، اطلاعات و ارتباطات و تبلیغات در آن نقش عظیمی ایفا می کنند، دنیایی که در آن همه چیز نسبی است، جامعه شناسی علمی پایان یافته است، فراروایتها منسوخ شده اند، ایده و ایدئولوژی های جدید گسترش می یابند اما دنیای پایان ایدئولوژیها نام گرفته، دنیایی که پایان تاریخ نام گرفته و پیروزی کاپیتالیسم در آن به جشن گرفته می شود اما بنیادگرایی و سنت گرایی نیز در آن به وفور یافت می شود. دنیایی که مدرن نیست، پست مدرن نیست، دنیایی که تنهایی می توانیم بگوییم جدید است و اندیشمندانش نیز جدیدند چونان دانیل بل.

با نگاهی به:

اباذری، یوسف، ((خردجامعه شناسی))، ص ۸۹ – ۱۱۳.
استونز، راب، ((متفکران بزرگ جامعه شناسی))، ترجمه مهرداد میردامادی، ص ۵۰ تا ۵۲.
بل، دانیل، ((پایان ایدئولوژیها))، ترجمه محبوبه مهاجر، سایت باشگاه اندیشه.
کیویستو، پیتر، ((اندیشه های بنیادی در جامعه شناسی))، ترجمه منوچهر صبوری، ص ۶۳ – ۶۹.
www.en.wikipedia.org/wiki/danialbell