مقدمه

اقتصاد ایران، از وقتی که نسل ما به یاد دارد، دچار بیماری عدم قطعیت، بی‌ثباتی و بحران‌های مختلف سیاسی و اقتصادی است. ایران در ۵۰ سال گذشته، مزمن‌ترین تورم اقتصاد دنیا را تجربه کرده است؛ در طول ۱۵ سال گذشته، نرخ دلار ۱۰۰ برابر شده و ارزش ریال به یک درصد قبل رسیده است!

به قولی، ایران ویترین تمام بیماری‌ها و مشکلاتی است که اقتصاد یک کشور می‌تواند تجربه کند. اما در دل همین واقعیت تلخ، نکته‌ای امیدبخش وجود دارد: در همان دوران بحران، هزاران کسب‌وکار شکل گرفته‌اند، رشد کرده‌اند و حتی توسعه یافته‌اند.در فاصله‌ی سال‌های ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۴، در کنار تورم، تحریم، افزایش نرخ ارز و فشارهای اقتصادی، شاهد بحران یا ورشکستگی بسیاری از صنایع بودیم. اما هم‌زمان، بسیاری از مجتمع‌های تجاری، برندهای پوشاک، هتل‌ها، پلتفرم‌های خدماتی، تولیدکنندگان و استارتاپ‌ها نیز در همین شرایط تأسیس شده‌اند و با وجود نوسانات شدید، رشد کرده‌اند.پس این‌که وضعیت موجود را صرفاً مایه‌ی نابودی بدانیم، درست نیست. درست است که ایجاد کسب‌وکار در ایران سخت و طاقت‌فرساست، اما شدنی است! یکی از رازهای این کار در نگاه استراتژیک به بقا و رشد است. که در این رابطه چند نکته را به صورت خلاصه وار اشاره می نمایم:

۱فهم درست از عصر عدم قطعیت

مدیران و رهبران کسب و کارها در سراسر دنیا و خصوصا در ایران،  در محیطی فعالیت می‌کنند که متخصصان مدیریت از آن با عنوان VUCA World یاد می‌کنند:

  •  Volatility نوسان‌پذیری
  • Uncertainty عدم‌قطعیت
  • Complexity  پیچیدگی
  • Ambiguity  ابهام

در چنین جهانی، دیگر «تثبیت» وجود خارجی ندارد؛ تنها چیزی که واقعی است، تغییر مداوم است.
بنابراین، تصمیم‌گیری‌ها باید بر پایه‌ی انعطاف، سناریو و چابکی باشد نه پیش‌بینی دقیق.

همین‌جا مفهوم مهم دیگری معنا می‌یابد: پادشکنندگی! به تعبیر نسیم طالب، موجود یا سازمان پادشکننده نه‌تنها از شوک‌ها آسیب نمی‌بیند، بلکه از آن‌ها قوی‌تر بیرون می‌آید. در واقع، تلاطم برای او تهدید نیست؛ منبع یادگیری و تکامل است. در فضای ایران نیز، سازمان‌هایی موفق‌ترند که بحران‌ها را بخشی از زیست طبیعی خود بدانند و سازوکارهای سازگاری و یادگیری بسازند.

۲تهدید یا فرصت؟ نگاهی دوباره به اقتصاد ایران

آن‌چه در واقعیت می‌بینیم این است که تهدیدها و مشکلات در اقتصاد ایران الزاماً سد راه رشد نیستند؛ بلکه می‌توانند فرصت هم باشند.

در واقع، بحران‌های پی‌درپی، سیستم‌هایی را که ضعیف، ناکارآمد یا وابسته‌اند، حذف می‌کنند و سازمان‌هایی را که یاد می‌گیرند و سازگار می شوند را نیرومندتر می‌سازند. تجربه‌ی سال‌های اخیر نشان می‌دهد بسیاری از مدیران ایرانی، حتی در دل مشکلات و تهدیدها، تاب‌آوری نشان داده‌اند و رشد کرده‌اند. آن‌ها با بازطراحی مدل کسب‌وکار، تنوع در درآمد، کاهش هزینه و استفاده از فناوری، مسیر تازه‌ای یافته‌اند.

۳از تثبیت تا ثبات پویا

در شرایط اقتصادی ایران، اگر هم نمی خواهیم توسعه یابیم، نباید به «تثبیت» فکر کرد: یعنی ایستادن و منتظر ماندن تا اوضاع بهتر شود! بلکه باید به ثبات پویا اندیشید؛ به این معنا که سازمان حتی در شرایط متغیر نیز بتواند تعادل خود را حفظ و مسیر خود را ادامه دهد. بقای واقعی یعنی حرکت در میانه‌ی آشوب. بنابراین، باید هم‌زمان دو هدف را دنبال کرد:

۱. بقا در کوتاه‌مدت از طریق حفظ نقدینگی و کاهش ریسک؛

۲. رشد در میان‌مدت از طریق نوآوری و فرصت‌سازی.

۴ستون‌های استراتژی بقا و رشد

الف. سلامت مالی و نقدینگی و حفظ جریان نقدی حیاتی‌ترین اقدام است. همچنین، باید بخشی از درآمدها را به‌صورت دلاری یا صادرات‌محور طراحی کرد تا از تورم عقب نمانیم. باید روی موج تورم سوار شویم؛ یعنی قیمت‌گذاری، سرمایه‌گذاری و نگهداری دارایی‌ها را متناسب با تورم تنظیم کنیم.

ب. بهره‌وری و کنترل هزینه؛ گاهی بهترین استراتژی توسعه، توسعه‌ندادن است. در شرایط بی‌ثبات، سازمان باید چابک بماند. کاهش هزینه‌ها، بازبینی پروژه‌ها، حذف فعالیت‌های غیرضروری و تمرکز بر جریان نقدی، از اصول بقا هستند.
در مقابل، توسعه‌ی بی‌جا یا سرمایه‌گذاری احساسی، بزرگ‌ترین خطای استراتژیک است.

ج. نوآوری، فناوری و تحول دیجیتال؛ در همین شرایط سخت، کسب‌وکارهایی که با ایده های خلاقانه یا با هوش مصنوعی، با دیجیتال‌سازی، یا برنامه های جدید وارد میدان شده‌اند، موفق‌تر بوده‌اند. تحول دیجیتال به سازمان‌ها امکان می‌دهد با داده‌های واقعی تصمیم بگیرند، بهره‌وری را بالا ببرند و هزینه‌ها را کاهش دهند. برای مثال، بسیاری از برندهای ایرانی توانسته‌اند با فروش آنلاین، سیستم‌های CRM و تبلیغات هدفمند دیجیتال، نه‌تنها دوام بیاورند، بلکه رشد کنند. ما در همین وضعیت مثلا دیجی کالا – اسنپ – دیوار – افق کوروش – کاله و… را می بینیم که رشد و توسعه ای چشمگیر را رقم زده اند.

د. تفکر صادراتی و نگاه منطقه‌ای؛ اگر می‌توانیم باید به درآمد ارزی و صادرات کالا و خدمات بیندیشیم.
بازارهای منطقه‌ای مثل عراق، افغانستان، عمان و کشورهای آسیای میانه، فرصت‌های بزرگی برای کالاها و خدمات ایرانی هستند. اگر صادرات ممکن نیست، باید مدل درآمدی را طوری طراحی کنیم که در برابر تورم داخلی مصون باشد.

هـ. فرهنگ سازمانی تاب‌آور و یادگیرنده؛ در نهایت، هیچ‌یک از این استراتژی‌ها بدون انسان‌ها و فرهنگ سازمانی پایدار نمی‌مانند. سازمان‌هایی موفق‌ترند که تیم‌های کوچک، تصمیم‌گیری سریع، اشتراک‌گذاری آزاد اطلاعات و فضای یادگیری دارند. و باید به این نکته توجه کنیم که استراتژی بدون فرهنگ سازمانی که آن را اجرایی کند، بلااثر و بی فایده است!

جمع‌بندی: استراتژی بقا انتخاب نیست، مهارت است!

اقتصاد ایران هنوز در دوران عدم‌قطعیت به سر می‌برد.اما در همین فضا، سازمان‌هایی که به استراتژی بقا و رشد می‌اندیشند، می‌توانند قوی‌تر از گذشته ظاهر شوند.کسی که استراتژی، برنامه و چشم‌انداز ندارد، دیر یا زود در تلاطم‌ها غرق می‌شود. اما آن‌که می‌داند چگونه از بحران فرصت بسازد، مسیر رشد را در میان آشوب می‌یابد. در نهایت باید پذیرفت که در ایران، ثبات، موهبت نیست و استراتژی بقا انتخاب نیست بلکه مهارت اس، مهارتی که هر مدیر و رهبری آن را ندارد و این مهارت را فقط مدیرانی دارند که می‌توانند از تلاطم، فرصت بسازند.