مادر! چه کلمه سهل و ممتنعی. چه کلمه مقدسی و چه مفهوم زیبایی! جالب است که زبانهای مختلف برای مفهوم مادر کلماتی در همین حدود دارند. ماذر – مامان – مام – ام و… برای گفتن آن لب حالت خاصی می گیرد! اوج احساس و عاطفه! اوج دوستی و محبت.
از لحاظ جامعه شناسی، مادر نوعی نقش اجتماعی است. نقشی که معلوم نیست اکتسابی است یا ذاتی! فرزند بودن و دختر بودن نوعی نقش اجتماعی است با کارکردها و وظایف اجتماعی خاص خود که ذاتی است و هیچ کس نقشی در آن ندارد. اما شغل هر فرد، نقش اکتسابی اوست. در این میان معلوم نیست مادر بودن نقش ذاتی است یا اکتسابی. شاید اکتسابی بودنش بچربد، اما شرایط اجتماعی و فیزیولوژیکی هر زنی را به مادر بودن و هر مردی را به پدر بودن می کشاند. به هرحال مادر و مادری به نظر من در حیطه تحلیل های جامعه شناختی نمی گنجد. نمی توانیم آن را تنها به عنوان یک فرد با نقشی خاص در نظر بگیریم. مادر و فرزند رابطه ای متقابل و حیاتی دارند که بدون آن قوام جامعه شک برانگیز است!
شعر ایرج میرزا درباره ایرج میرزا شعری خواندنی و ماندگار است که همیشه می توان آن را با خود زمزمه کرد:
قلب مادر
داد معشوقه به عاشق پیغام که کند مادر تو با من جنگ
نگاه غضب آلوده زند بر دل نازک من تیر خدنگ
مادر سنگ دلت تا زنده است شهد در کام من و توست شرنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه تنگش بدری دل برون آری از آن سینه تنگ
عاشق بی خرد ناهنجار نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
رفت و مادر را افکند به خاک سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوقه نمود دل مادر به کفش چون نارنگ
ازقضا خورد دم در به زمین و اندکی رنجه شد او را آرنگ
آن دل گرم که جان داشت هنوز اوفتاد از کف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست، نمود پی برداشتن دل، آهنگ
آه دست پسرم یافت خراش! وای پای پسرم خورد به سنگ