اعتیاد به مواد مخدر پدیده ای جدید و خاص زندگی مدرن است. چرا که مصرف مواد مخدر اگر هم در گذشته وجود داشت، به عنوان اعتیاد و یا انحراف شناخته نمی شد. اما با گسترش فرهنگ مدرن، ارزش ها و هنجارهای مدرن نیز رواج یافته و کنش ها و رفتارهایی چون اعتیاد به مواد مخدر متعارض با هنجارها تلقی شده و علم جامعه شناسی نیز که وظیفه شناخت و تأثیرات هنجارها را دارد، انحرافات اجتماعی را مورد کاوش و پژوهش قرار داده و به تبیین علل و عوامل پیامدهای انحرافات می پردازند. جدا از این مسئله، اعتیاد پدیده ای آشنا برای هر ایرانی است. روزانه ۲۰۰۰ کیلو از انواع مواد مخدر در کشور ما مصرف می شود و سالانه ۱۲۰ تن از این مواد کشف و ضبط می شود. ایران تبدیل به معبر ترانزیتی برای مواد مخدر شده، جوانان و نوجوانان به طور بالقوه در معرض اعتیاد به مواد مخدر هستند و اعتیاد در میان دانش آموزان و خوابگاه های دانشجویی از مسائل روز و مورد توجه در جامعه است. افراد و جوانان بسیاری نیز برای کسب درآمد به تجارت مواد مخدر می پردازند و باندهای بزرگ سوداگر مرگ درآمدهای هنگفتی از این زمینه کسب می کنند که طی گزارشی، سالانه ۶۰۰ میلیارد دلار سود تجارت مواد مخدر در جهان است. بنابر این اعتیاد به مواد مخدر از مسائل و معضلات اجتماعی عصر حاضر خصوصاً در کشورهایی مانند ایران با شرایط اجتماعی جوان و شرایط جغرافیایی خاص خود می باشد. فرد معتاد به علت این که پا را فراتر از هنجارها و ارزش های اجتماعی گذاشته، منحرف تلقی می شود. او بیماری فردی و روانی ندارد، مجرم هم نیست. وی بیماری است که معلول شرایط اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی است و منحرفی است که مسیر انحرافی اش، او را به دیگر انحرافات نیز سوق می دهد. در جامعه ای مانند ایران اعتیاد از مرز مسئله و پدیده اجتماعی گذشته، تنها به عنوان یک انحراف نیز نباید تلقی شود، اعتیاد بحرانی اجتماعی برای ایران است که اگر به آن رسیدگی نشود، انواع و اقسام انحرافات، بیماری ها و مشکلات اجتماعی را در آینده ای نزدیک به دنبال خواهد داشت. در این مقاله سعی شده ضمن تعریف پدیده اعتیاد، به علل و عوامل مؤثر بر آن پرداخته شود و نظریه های مربوط به اعتیاد نیز بررسی شده و در انتها برخی راهکارها و راه حل های مورد اشاره در زمینه رفع معضل اعتیاد نیز مورد توجه قرار گیرد. اعتیاد چیست؟ به طور کلی انحراف اجتماعی، کنش، رفتار و سلوکی است که با هنجارهای اجتماعی در تضاد است و به طریقی با انتظارات مشترک رفتاری در جامعه سازگاری ندارد و دیگر اعضای جامعه آن را ناپسند و نادرست ارزیابی کنند. اعتیاد به مواد مخدر نیز به عنوان یکی از انحرافات اجتماعی نوعی احتیاج روانی و جسمانی شدید و مبرم به مواد مخدر است که اختیار مصرف و ترک آن از اراده شخص یا گروه خارج شده باشد. (۱) که این عادت شدید از سوی نخبگان، حاکمان و عامه جامعه نادرست و مخالف هنجارهای اجتماعی تلقی می شود. سازمان جهانی بهداشت، اعتیاد را به طور متناوب یا مزمن حالتی مضر برای فرد و اجتماع می داند که به وسیله مصرف مستمر ماده تخدیرکننده(طبیعی یا مصنوعی) ایجاد می شود. این مصرف، موجب گرایش جهت اضافه نمودن بیشتر آن در هر روز شده و اغلب باعث انقیاد روانی و جسمی می شود. این نوع احتیاج شدید به مواد مخدر، حالت وابستگی یا عادت در فرد ایجاد می کند که برای فرد شکلی مطبوع داشته و آرام بخش دستگاه عصبی اوست. (۲) از چند منظر می توان به پدیده اعتیاد نگریست که در این زمینه روانشناسان، جامعه شناسان و جرم شناسان با دیدگاه های متفاوت بر نظریات مختلفی درباره اعتیاد و عوامل مؤثر بر آن تأکید دارند. برخی معتقدند اعتیاد یک بیماری فردی است. فرد به علل مختلف ناکامی ها و شکست ها تنها راه حل را در پناه بردن به مواد مخدر می داند و پس از چندی به این مواد معتاد می گردد و همین باعث تباهی میلیون ها سلول مغزی او می گردد. بنابر این نظریه، اعتیاد، ذاتاً یک بیماری فردی است که می تواند در جوامع مختلف آثار و تبعات اجتماعی، فرهنگی نیز داشته باشد. نظریه دیگری، اعتیاد را نوعی جرم تلقی می کند. معتاد مانند منحرفان دیگر مجرم است و باید به علت همین جرم، متحمل مجازات و زندان شود. اما از دیدگاه اکثر جامعه شناسان و خصوصاً جامعه شناسی انحرافات، اعتیاد یک بیماری اجتماعی است که عوارض جسمی و روانی نیز دارد. از آنجا که اعتیاد منجر به انحرافات فراوانی در جامعه می شود، فرد معتاد، احتمالاً خانواده اش را به جرم و انحراف سوق می دهد وبرای خود و خانواده اش هزینه های فراوان مادی، اجتماعی و حیثیتی دارد. همچنین تغییرات روانی در فرد به وجود آورده و وی را دچار حالت آنومیک نموده و از مشارکت اجتماعی باز می دارد و همچنین خرید و فروش آن در جامعه نیز نوعی انحراف اجتماعی و اقتصادی محسوب می شود. می توان این پدیده را نوعی مسئله اجتماعی در نظر گرفت. البته از منشأ اجتماعی آن نیز نباید غافل شد چه به عقیده بسیاری از محققان منشأ اصلی اعتیاد در جامعه و شرایط آن نهفته است. اعتیاد از آنجا به عنوان یکی از انحرافات اجتماعی مطرح شده که به عنوان مسئله ای اجتماعی است که با انتظارات مشترک رفتاری جامعه سازگاری ندارد و با ارزش ها و هنجارهای اجتماعی در تضاد است. همچنین در صورت حاد شدن مسئله اعتیاد، با توجه به پیامدهای منفی اجتماعی آن موجب سستی ارکان جامعه، سست شدن ارزشها بنیادی و حیاتی نظام فرهنگی، کاهش حلقه های مثبت در جامعه و تهدید امنیت اخلاقی و اجتماعی در جامعه خواهد شد و به بحرانی در جامعه بدل خواهد گشت. بنابر این اعتیاد می تواند به عنوان نوعی انحراف اجتماعی و در سطح بالاتر مسئله یا مشکل اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد که خود باعث مسائلی چون عدم مشارکت و تولید و کارآیی، مشکلات خانوادگی و طلاق، بیکاری و خودکشی و… منجر شود. برخی صاحبنظران با تأکید بر فردی بودن مسئله اعتیاد، معتقدند اعتیاد از «جرایم بدون قربانی» است که مستقیماً به دیگران زیانی وارد نمی سازد و مادامی که به آزادی دیگران تجاوز نمی کند، نباید غیرقانونی باشد. (۳) اما همان گونه که اشاره شد فرد معتاد آسیب های فراوانی به خود، خانواده، محیط شغلی و نظام های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی وارد می سازد و نمی توان از اثرات و تبعات آن چشم پوشید و تنها آن را عاملی فردی دانست. عوامل مؤثر بر رواج اعتیاد یکی از اقدامات رشته جامعه شناسی علت یابی مسائل و انحرافات اجتماعی است. پدیده ای مانند اعتیاد به مواد مخدر از مسائلی است که از دیدگاه کلی می توان شرایط مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و روانی و همچنین نظام شخصیت فرد و جامعه را در آن دخیل دانست و از جنبه جامعه شناسی خرد می توان دوره نوجوانی، استعداد ارثی، فقدان قوانین و مقررات جدی، عدم امکانات حمایتی، استعمال اعضای درجه یک خانواده و… را در گرایش به آن مؤثر دانست. در اینجا سعی می کنیم که به برخی از موارد یاد شده در حوصله این مقال بپردازیم. ۱- عوامل فردی عوامل فردی و ویژگی های شخصیتی مانند وجود اضطراب، استرس، اختلال روانی، افسردگی و یأس و سرخوردگی، ضعف و فقر شخصیتی باعث جستجوی فرد به دنبال عامل تسکین دهنده و شخصیت بخش می شود که مصرف مواد مخدر و به تدریج اعتیاد به آنها یکی از این عوامل به ظاهر تسکین دهنده می باشد. از سوی دیگر فقر و ضعف تحصیلات نیز اگر به عنوان عامل فردی مورد مطالعه قرار گیرد که البته منشأ اقتصادی و اجتماعی دارد، خود می تواند عامل مهمی در گرایش به مواد مخدر داشته باشد. ۲- عوامل اجتماعی عوامل اجتماعی و خانواده دو مسئله مهم در بررسی مسئله اعتیاد می باشند. خانواده رکن اصلی و حیاتی جامعه و اولین محیطی است که فرد در آن رشد می کند و زیربنای شخصیتی وی شکل می گیرد. شرایط خانوادگی و سخت گیری یا آسان گیری افراطی، از هم پاشیدگی و اختلافات درونی خانواده و عدم درونی کردن ارزش ها و هنجارهای صحیح در خانواده، همگی در ایجاد انحرافاتی مانند اعتیاد نقش فراوانی دارد. امروزه هم که به علت واگذاری کارکرد آموزش خانواده به مدارس و آموزش و پرورش دولتی، آموزش و نظارت فرهنگی و ارزش خانواده بر نوجوانان و جوانان کمتر شده و همین مسئله، بعضاً موجب جامعه پذیری و آموزش غلط افراد در گروه های همسالان شده است که پدیده هایی مانند اعتیاد را به دنبال دارد. در این مسئله، جامعه پذیری و نقش جامعه، ساختارها، نهادها، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی در انحرافات باید مورد توجه قرار گیرد. از جمله می توان به مسئله «اختلال هنجاری» پرداخت که به علت این که بعد هنجاری ساختار اجتماعی در جامعه بسیار با اهمیت است. ایجاد این اختلال می تواند حس همبستگی در جامعه را مختل کرده و فرد را دچار آنومی و انحرافاتی از قبیل اعتیاد نماید. دکتر چلبی در کتاب جامعه شناسی نظم به صورت های مختلف اختلال هنجاری پرداخته که در نظریه ها به آن خواهیم پرداخت. نکته دیگر در بعد اجتماعی اعتیاد به مواد مخدر یا هر نوع انحراف اجتماعی دیگر، ظهور فردگرایی خودخواهانه است که آلکسی دوتوکویل آن را «خشک کننده بذر هر فضیلتی» دانسته که رواج این نوع از فردگرایی که با فردگرایی گرم و مدرن که در غرب رواج پیدا کرد، متناقض است و منابع لازم برای دلبستگی و همبستگی و مشارکت را از بین می برد. ۳- فرهنگ ها و ارزش ها هر انسانی تحت تأثیر ارزش ها، هنجارها، آداب و رسوم و ایده هایی است که در جامعه تبلیغ و منتشر می شود. اما در جوامع در حال گذار که تغییرات سریع فرهنگی حاصل می شود، فرد دچار آنومی شده و خودباختگی فرهنگی پدیده آمده و ارزش ها روز به روز تغییر می کند و اختلال هنجاری ایجاد می شود که همه این مسائل در ایجاد انحرافاتی مانند اعتیاد بی تأثیر نیست. در اینجا نباید از نقش تبلیغات نیز غافل ماند که مصرف مواد مخدر را در تسکین فکر و کاهش مشکلات ذهنی مؤثر می داند. امیل دورکیم جامعه شناس کلاسیک فرانسوی، با تأکید بر اهمیت اخلاق و نظم اخلاقی معتقد است اگر نظم اخلاقی مورد توجه نباشد و جامعه، از ارزش ها و اخلاق گریزان شود، این جامعه رو به زوال می رود. بر همین مبنا رواج فرهنگ غربی در ایران، کاهش اثرات دین و سست شدن ارزش های دینی و سنتی را در پی داشته که این راه را برای آنومی و کجروی هایی مانند اعتیاد به مواد مخدر باز کرده است. ۴- مسائل اقتصادی مشکلات اقتصادی، عدم اطمینان به آینده، بیکاری، فشار اقتصادی و نداشتن امکانات رفاهی، نابرابری اقتصادی و شکاف عمیق بین ثروت طبقه ها و اقشار مختلف در جامعه و همچنین در مقابل فقر و محرومیت ها، منزلت ثروت و ارائه تصویر آرزوهای بلندپروازانه از یک سو خود عاملی برای کسب ثروت از راه های غیرمجاز و غیرمشروع مانند تجارت و قاچاق مواد مخدر می شود و از سوی دیگر کسانی که نتوانسته اند از راه های مشروع و غیرمشروع کسب ثروت و منزلت کنند، اکثراً به یأس و سرخوردگی دچار شده و پتانسیل زیادی برای گرایش و اعتیاد به مواد مخدر دارند. (۴) نظریه های مرتبط با پدیده اعتیاد جامعه شناسان و نظریه پردازان طی یکی دو قرن گذشته نظریات متفاوت و راهگشایی در زمینه انحرافات اجتماعی منتشر کرده اند که هر کدام با توجه به ساختار جامعه و شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جوامع توسعه یافته و در حال توسعه می تواند تبیین کننده انحرافات و ارائه دهنده راه حل در این زمینه باشد. در اینجا به هفت نظریه که به طور کلی می تواند تبیین کننده اعتیاد به مواد مخدر در جامعه ایران باشد به خصوص با توجه به اعتیاد در اقشار مختلف جامعه، اشاره می نماییم. ۱- نظریه انحرافات مرتون نظریه انحرافات که متعلق به رابرت کی مرتون جامعه شناس مشهور آمریکایی می باشد، تبیین کننده پدیده اعتیاد در کشورهایی مانند ایران نیز می باشد. مرتون علت ریشه ای انحرافات را شرایط ساختی جامعه می داند و بر خلاف دورکیم معتقد است که فرد در جامعه به ارزش ها و هنجارها توجه زیادی ندارد و به جای اعتنا به آنها، هنجارها را در معرض انتقاد قرار می دهد. به نظر وی دو ساخت اساسی در جامعه وجود دارد یعنی «اهداف نهادی شده» و «وسایل نهادی شده» که ارزش ها و امور مطلوب و شیوه های استاندارد کنش برای رسیدن به آن اهداف در جامعه است. تعامل بین این دو ساخت موجب بروز رفتارها و شخصیت های مختلف و گاه متناقض در جامعه می شود. به نظر مرتون، چهار تیپ «مناسک گرا» یا «شعائر گرا»، «انزوا طلب»، «نوآور» یا «بدعت گذار» و «انقلابی» یا «شورشی» در کنار «همنوایان» معلول شرایط جامعه و برخورد این دو ساخت هستند که هر کدام شیوه خاص انطباق فردی با این دو ساخت است. یکپارچگی و انسجام در جامعه هنگامی است که میان این دو ساخت اساسی تعادل وجود داشته باشد. اما اگر اهداف و ارزش های نهادی شده مانند منزلت و ثروت در جامعه تبلیغ شود و جامعه پذیری، ارزش ها و هنجارها، آموزش و پرورش و رسانه ها و تبلیغات برآن تأکید ورزند و در کنار آن وسایل دسترسی به این اهداف وجود نداشته باشد، تیپ های مختلف شخصیتی و رفتاری بروز و ظهور می یابند. درباره پدیده اعتیاد به مواد مخدر دو تیپ انزوا طلب و بدعت گذار می توانند مورد توجه قرار گیرند. انزوا طلب، شیوه انطباقی فردی است که در آن، افراد به دلیل ناموفق بودن در دسترسی به اهداف اجتماعی سعی کرده اند خود را از جامعه دور نگهدارند. شیوه نگرش منفعت جویانه را به طور کلی رها کرده اند و به این ترتیب هم ارزش های مسلط و هم وسایل مورد قبول دستیابی به آنها را رد می کنند. این افراد احتمالاً بارها تلاش کرده اند تا با شیوه های هنجاری به سمت اهداف اجتماعی حرکت کنند اما عدم توفیق مکرر آنها، باعث سرخوردگی و دور شدن از مسیر تبلیغ اهداف و وسایل استاندارد شده است. برای تحلیل مسأله اعتیاد در ایران از منظر تئوری مرتون باید جامعه فعلی ایران را از بعد تغییر ارزش ها از سنتی و مذهبی به ارزش های مدرن مورد توجه قرار دارد. در کنار این مسأله تبلیغ مصرف گرایی، نابرابری های شدید اقتصادی، رشد روزافزون فقر و در نتیجه ارزشمند شدن ثروت در جامعه، تغییر نظام ارزشی جامعه را تشدید می کند. در این شرایط تأکید بر اهدافی که وسایل دسترسی به آن به طور قانونی فراهم نیست نه فقط فرد فرد انسان ها بلکه کل نظام اجتماعی را دچار عدم تعادل و آشفتگی و نابسامانی می کند و بستر را برای ظهور رفتار انحرافی فراهم می کند. همین مسأله فرد را از جامعه و ارزش های آن جدا می کند و در اکثر موارد نیز وی را با ناکامی روبه رو می سازد که برای جبران ناکامی ها گرایش به مواد مخدر امری عادی است. اما نوآورها هم در پدیده اعتیاد نقش دارند چه آنها اهداف نهادی شده و کسب منزلت و ثروت را دنبال می کنند اما نه با روش ها و هنجارهای عادی و پذیرفته شده که قاچاقچیان مواد مخدر و سوداگران مواد افیونی که نقش بسزایی در گسترش اعتیاد به مواد مخدر دارند نمونه بارز نوآوران و بدعت گذاران در جامعه می باشند. به طور کلی از نظر مرتون، شرایط نابسامان اقتصادی و اجتماعی موجب گرایش به اعتیاد می شود و در اصل اعتیاد جرم نیست، نوعی بیماری اجتماعی است که اگر از ابتدای وقوع آن به فکر اصلاح و پیشگیری نباشیم ممکن است به دیگران نیز سرایت کند و بیماری عمومی و بحرانی اجتماعی پدید آورد. (۵) در هر حال، این نظریه که در اصل میانبرد بوده، می توان به تبیین اعتیاد به مواد مخدر در جوامع بسیاری از جمله ایران بپردازد. چرا که منزلت و ارزش ثروت در چند ساله اخیر بسیار زیاد شده، در حالی که راه های رسیدن به آن بسیار کم است و براین مبنا قاچاق مواد مخدر و در کنار آن منزوی های بسیاری به وجود آمده اند که مأیوس و سرخورده به اعتیاد روی می آورند. ۲- نظریه برچسب زنی نظریه برچسب زنی که توسط لمرت و بکر منتشر شد براین مبناست که انحراف، فرآیندی است که توسط آن برخی مردم موفق می شوند برخی دیگر را منحرف تعریف کنند. در مورد اعتیاد، اولین بار کسی که از روی کنجکاوی، آزمایش یا سرخوردگی رو به مواد مخدر می آورد، اصلاً این عمل را اقدامی انحرافی نمی پندارد اما چون این کنش توسط افراد مهم دیگر چون دوستان، والدین، مقامات رسمی و پلیس و… انحراف تلقی می شود و با مجازات روبه رو می گردد، فرد برچسب بزهکار، منحرف و معتاد را از دیگران دریافت می کند و طرز رفتار دیگران با وی بر مبنای همین برچسب تنظیم می شود. در نتیجه فردی که از ابتدای قصد عمل انحرافی و کجروی نداشته به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه خود نیز این برچسب را می پذیرد، تصویری جدید از خود می سازد و کنش وی با دیگران نیز بر مبنای همین برچسب تعریف و تنظیم می شود. این مسأله می تواند به انحرافات ثانویه و ناهمنوایی مداوم فرد در جامعه نیز منجر می شود. (۶) مشاهدات و تحقیقات در ایران بر این مسأله گواه است که تلقی عمومی و نگاه حاکمان و سیاست پردازان از اعتیاد، مسأله ای شخصی و فردی است و فرد معتاد نیز مجرم تلقی شده و همیشه مورد سرزنش و نفرت است. معمولاً افراد معتاد از جامعه طرد شده اند و با سخت ترین مجازات از سوی حکومت، خانواده و دوستان مواجه شده اند و همین برچسب مجرم بر معتاد وی را در عزلت و انزوا و دوری از جامعه قرارداده و این گونه افراد نیز هر روز سعی می کنند رفتار خود را با این برچسب وفق دهند که خطرات فراوانی برای فرد و جامعه در پی دارد. ۳- نظریه اختلال هنجاری یکی از نظریاتی که بیشتر از دورکیم و پارسونز و به طور کلی کارکردگرایان وام گرفته شده نظریه اختلال هنجاری می باشد. بعد هنجاری ساختار اجتماعی در جامعه بسیار با اهمیت است که اگر در آن اختلال روی دهد، حس همبستگی و انسجام در جامعه را مختل کرده و فرد را از نظر الگوی رفتاری دچار مشکل کرده و آنومی را در وی تقویت می نماید که از این لحاظ گرایش به انحرافاتی چون اعتیاد به مواد مخدر اجتناب ناپذیر است. این اختلال به صورت های مختلف در جامعه حضور پیدا می کند که به آنها اشاره می نماییم. ۱- قطبی شدن هنجارها؛ هنگامی که دو قطب مخالف یا جدا از همدیگر برای فرد هنجار فرستی کنند و توزیع جمعیت بر حسب میزان فشار هنجاری، نرمال نباشد، توزیع جمعیت دونمایی بوده و به جای اکثریت، اقلیت جامعه، متوسط هنجاری را درک کنند، قطبی شدن هنجاری ایجاد می شود. برای مثال اگر خانواده فرد را به هنجارهای سنتی و مذهبی دعوت کند و از سوی دیگر گروه دوستان، فرد را به مصرف مواد مخدر تشویق نماید، این مسأله ممکن است به نفع هر کدام از طرفین تمام شود که میزان اهمیت و احترام هر طرف در پذیرش هنجار مورد نظر از سوی فرد مؤثر خواهد بود. ۲- تضاد هنجاری؛ در برخی جوامع، اعضای جامعه به دو گروه تقسیم می شوند و هر گروه در فضای هنجاری متفاوت سیر می کند که این مسأله به ظهور دو مجموعه هنجار متفاوت می انجامد که ممکن است هنجارهای طبقه متوسط با طبقه حاکم، نسل امروز با نسل گذشته و یا گروه های مختلف با همدیگر متضاد باشد و در کنار این مسأله که گروه هایی ممکن است به انحرافات سوق پیدا کنند و هنجارهای غیر اخلاقی را رواج دهند. ۳- ناپایداری هنجاری؛ تناقض منطقی میان دو یا چند هنجار در یک نظام هنجاری موجب می شود که هر کدام از هنجارها براساس خرده فرهنگ های متفاوت بر مسأله خاصی تأکید کنند و فرد با ناپایداری هنجاری مواجه شود. در مورد اعتیاد برخی خرده فرهنگ ها که اعتیاد را امری مطلوب و منزلت بخش می دانند در ناپایداری هنجاری تأثیر فراوان دارند. ۴- ضعف هنجاری؛ هنگامی که احساس تعلق و تعهد نسبت به هنجارها پایین تر از میانگین لازم باشد و فشار هنجاری لازم وجود نداشته باشد، ضعف هنجاری ایجاد می شود که در این شرایط فرد الگوی رفتاری لازم برای کنش در جامعه را ندارد و با مشکلات جدی در این زمینه مواجه می شود و حتی ممکن است برخی انحرافات مانند اعتیاد به مواد مخدر را اصلاً انحراف تلقی نکند. ۵- بی هنجاری؛ بی هنجاری یا آنومی که تأخر هنجاری و خلأ هنجاری در جامعه است، بیشتر مخصوص جوامع در حال گذار است که فرد به دلیل تغییرات سریع فرهنگی و اجتماعی هیچ هنجاری را نمی شناسد و قبول ندارد و این مسأله عامل و نیز تشدید کننده پدیده هایی مانند اعتیاد است. (۷) در مجموع جامعه ایران را می توان در چهار بعد اولیه، دچار ضعف و اختلال دانست که چنین روندی، فرد فرد ایرانیان را به تدریج دچار آنومی کرده و در فضای آنومیک و اختلال هنجاری وجود و گسترش انحرافاتی مانند اعتیاد اجتناب ناپذیر است. ۴- نظریه یادگیری نظریه یادگیری یا فراوانی معاشرت که از سوی نسل دوم محققین شیکاگو مورد توجه قرار گرفت، با مطالعات قوم نگاری و مصاحبه و تحقیقات انسان شناسی اجتماعی به این عقیده رسید که جنایت و انحراف از طریق انتقال فرهنگی در گروه های اجتماعی واقع می گردد. «سادر لند» با این تحقیقات، خرده فرهنگ های گوناگون در شهرهای بزرگ را مورد توجه قرار داد و معتقد بود در برخی مناطق شهری، کجرفتاری در جریان کنش متقابل با دیگران آموخته می شود. بخش اصلی یادگیری رفتار کجرو در اثر ارتباط صمیمی درون گروه انجام می گیرد و در جریان این یادگیری، تکنیک های ارتکاب جرم، توجیهات و انگیزه ها و گرایش ها آموخته می شود و الگوی رفتار انحرافی برای فرد مهم تر و ارزشمندتر از الگوی قانونی موجود تلقی می گردد و با توجه به فراوانی معاشرت، این رفتار به هنجار جا افتاده در فرد مبدل می شود. این محققان نتیجه می گیرند که جامعه دارای سازمان های متفاوتی است که این سازمان ها در رفتار فرد تأثیر می گذارند و تنها زمانی رفتار انحرافی مانند اعتیاد به مواد مخدر آموخته می شود و رواج می یابد که توسط گروه های مختلف و خرده فرهنگ های متفاوت در معاشرت بین افراد انتقال یابد و به قول «هاوارد بکر» اگر فردی به تنهایی و بدون یادگیری از مواد مخدر استفاده کند نه تنها لذتی از آن نبرده، بلکه احساس نارضایت و وحشت نیز خواهد کرد. (۸) بر مبنای این نظریه می توانیم در جای جای شهرهای بزرگی مانند تهران، خرده فرهنگ هایی را به خصوص در مناطق حاشیه ای مشاهده کنیم که اعتیاد را امری نه چندان ناهنجار تلقی می کنند و در اثر معاشرت جوانان و نوجوانان در رابطه های دوستی و خانوادگی و حتی در مدرسه این الگوی رفتاری آموخته شده و مورد تأیید قرار می گیرد، تا آنجا که اعتیاد به الگوی رفتاری مطلوب فرد بدل شده و از طریق معاشرت بیشتر، برای فرد درونی می گردد. در اینجا می توانیم به این نظریه نکته دیگری نیز اضافه کنیم که تنها یادگیری، در مناطق حاشیه ای و در حال تغییر و تبدل صورت نمی گیرد و ما به خصوص در ایران نباید از یادگیری کجروی در دو مکان، یکی زندان و دیگری میهمانی ها و پارتی ها غافل شویم چرا که آمار و مشاهدات فراوانی در این زمینه وجود دارد که افراد زیادی پس از حضور در زندان به اعتیاد مبتلا می شوند و یا جوانان بسیاری در میهمانی ها و… برای کسب منزلت و عقب نماندن از دیگران، این رفتار را آموخته و به آن دچار می گردند که این مورد اصلاً متعلق به گروه های پارازیتی و حاشیه ای نیست و اعضای طبقه متوسط و حتی فرزندان نخبگان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را در بر می گیرد. ۵- نظریه اوقات فراغت جرج زیمل یکی از جامعه شناسان کلاسیک آلمانی بود، که یکی از نظریات او درباره جامعه شناسی اوقات فراغت می تواند تبیین کننده رواج اعتیاد به مواد مخدر در جامعه باشد. به اعتقاد او در فرهنگ مدرن و در روند تاریخ جدید، آزادی فزاینده فرد از بندهای وابستگی شدید اجتماعی و شخصی ظهور می یابد، صورت های فرماندهی و فرمانبری نیز خصلت تازه ای به خود می گیرند و هیچ فردی تحت چیرگی تام دیگران در نمی آید. انواع گسترده ای برای گذران فراغت وجود دارد که به فرد امکان می دهد خود را از دیگران متمایز سازد که روش ها و اعمال پرشتاب و مد این تمایز هویت شخصی را شکل می دهند. بر این مبنا هر کس برای متمایز شدن، روش خاص پی می گیرد که ماجراجویی در زندگی مدرن را رواج می دهد. فرد در این فضا می کوشد تا از جریان های یکنواخت زندگی روزانه بیرون رود و در قلمرو فعالیتی با قواعد ویژه گام نهد. بنابراین در جوامع مدرن و جوامعی که به سوی مدرنیسم گام بر می دارند و فرهنگ مدرن در آن تبلیغ شده، فرد در قلمرو اوقات فراغت، جهان عقلگرا، بوروکراتیک و افسون زدایی شده را کنار می نهد و فرصتی برای او فراهم می شود تا اجبارها و محدودیت های نظم اجتماعی را فراموش کند و به کنش غیرهنجاری دست زند. (۹) با توجه به این دیدگاه، می توانیم به افراد آزاد و فردگرای امروزی اشاره کنیم که با توجه به ذات حیات مدرن، پا را فراتر از قید و بندها نهاده و جستجوگرانه و ماجراجویانه برای تفریح و گذر وقت، به اعتیاد روی می آورند و این امر را تنها تفریح و نوعی گذراندن اوقات فراغت ویژه و متمایز از دیگران می پندارند. این نظریه می تواند تبیین کننده بسیار خوبی برای اعتیاد در اقشار مرفه و طبقات بالای جامعه باشد، چرا که آنان همیشه سعی می کنند در اعمال خود از دیگران متمایز باشند، حتی در تفریحات، گرچه این تفریح خاص، مصرف مواد مخدر باشد و به اعتیاد بینجامد. ۶- نظریه فرصت های نابرابر «کلاوارد» و «اوهلین» از جامعه شناسانی هستند که بر پایه نظریه مرتون و بوم شناسی، به مسئله فراوانی فرصت های نابرابر پرداخته اند. آنها با تحقیقات خود متوجه شده اند که در مناطق خاصی که جوانان طبقه پایین در رقابت برای دستیابی به اهداف، ناموفق هستند و یا از قبل تلقی ناموفقیت می کنند. در حالی که جامعه آنان را به اهداف و ارزش ها تشویق می کند، این افراد نظام اجتماعی را مانع پیروزی و عامل شکست خویش می پندارند با استفاده از خشونت و شیوه های غیرقانونی خرده فرهنگ هایی را در این مناطق شکل می دهند. نکته مهم اینجاست که همه این افراد در کاربرد شیوه های غیرقانونی و دستیابی به اهداف از راه های نامشروع موفق نمی شوند و همین نابرابری فرصت برای رفتار انحرافی، موجب ایجاد خرده فرهنگ های متمایز در این مناطق و در بین افراد کجرو می گردد. دو گروه موفق تر بوده و دو نوع خرده فرهنگ کجرو و جنایتکار را تشکیل می دهند. اما افرادی که خرده فرهنگهای دوگانه(که یا به کجروی و دستیابی به اهداف از روش های غیرمشروع دست می یازند و یا خشونت گرا شده و به اموال شهری تجاوز می کنند) آنها را پذیرفته اند و هم در جامعه و هم در زاغه های زیرزمینی با ناکامی مواجه گشته اند، به خرده فرهنگ کناره گیر روی می آورند که شرط عضویت در آن علاقه به مصرف مواد مخدر است. (۱۰) در ایران، افراد حاشیه ای و طبقات بسیار پایین که در سرقت و جنایت و فساد و فحشا شکست خورده اند، به زندان افتاده اند، بین گروه دوستان سرخورده و شکست خورده تلقی می شوند و بر مبنای نظریه فرصت های نابرابر، در نیل به اهداف غیرمشروع از دیگران عقب مانده اند، به خوبی قابل مشاهده می باشند که اکثر این افراد خرده فرهنگ کناره گیر را تشکیل می دهند و در انزوای خویش به اعتیاد روی می آورند. ۷- نظریه ناکامی منزلتی جامعه شناس معاصر آمریکایی آلبرت کوهن که نظریه ناکامی منزلتی را از نظرات مرتون استخراج کرده، معتقد است طبقات پایین در جامعه از نظر دستیابی به منزلت دچار ناکامی هستند و این در حالی است که جامعه آنها را به کسب منزلت تشویق می کند و امکان دستیابی را در اختیار آنها قرار نمی دهد. طبقات پایین در جامعه پذیری، آموزش و پرورش و هنجارها و ارزش ها با تبلیغ خصایص و ارزش های طبقه متوسط روبرو هستند در حالی که از تحرک اجتماعی و حضور در این طبقه محروم هستند. همین مسئله موجب احساس یأس، سرخوردگی و ناکامی در این طبقه شده و افراد را به خرده فرهنگ های بزهکاری در مکان های سکونت خویش متمایل می کند که این خرده فرهنگ ها معمولاً خصوصیاتی چون گرایش لذت جویانه، منفی نگری، میل به خشونت، آزادی و تنوع در کجرفتاری و استقلال و انسجام گروهی و میل به رفتار غیرمدنی دارد. (۱۱) در ایران نیز به علت شکست و سرخوردگی جوانان در کسب منزلت و ارزش، ناچاراً افراد به خرده فرهنگ های بزهکار روی می آورند که در این خرده فرهنگ ها کجروی هایی مانند اعتیاد خود ارزش و راه حل و حتی راه رسیدن به منزلت تعریف می شود. میل به اعتیاد از این منظر نه با هدف سودمندگرایانه بلکه برای لذت جویی و کسب منزلت انجام می شود و ناکامی منزلتی چنین پدیده ای را در میان طبقه های پایین جامعه ایجاب و ایجاد مِی کند. البته مسئله ای که اغلب نظریه ها از آن غافلند پدیده اعتیاد به مواد مخدر در میان طبقه های بالای جامعه است که اینگونه افراد نه انزواطلب هستند و نه مشکل زیستی و روانی دارند و نه با ناکامی منزلتی مواجه هستند. بلکه معمولاً هر اقدامی برای تفریح و سرگرمی و وقت گذرانی و لذت جویی انجام می دهند که اعتیاد نیز برای آنها حکم چنین مسئله ای را دارد اما به تدریج با اعتیاد و وابستگی به مواد مخدر، فعالیت، مشارکت و تعهد اجتماعی خویش را از دست می دهند که البته این افراد کمتر منحرف محسوب می شوند چه به دنبال اعتیاد آثار اجتماعی چندانی در جامعه ندارند و شاید نتوان آنها را منحرف و کجرو محسوب کرد. راه حل هایی برای رفع مسئله اعتیاد همانگونه که اشاره شد نظریه های جامعه شناسی معمولاً سعی در تبیین و علت یابی مسائل و نیز یافتن راه حل هایی برای مشارکت اجتماعی دارند. در زمینه انحرافات و به طور اخص اعتیاد به مواد مخدر نیز نظرات راهگشای فراوانی ارائه شده که در برخی جوامع نیز مثمر ثمر بوده و به نتیجه رسیده است. در ایران با تمام مشکلات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، حل معضل اعتیاد نه تنها امری مطلوب، بلکه لازم و ضروری به نظر می رسد که استفاده از راه حل های متناسب با شرایط زمانی و مکانی و فرهنگی و نیز با توجه به امکانات و پتانسیل های کشور و جامعه اسلامی ایران، در حل این مسئله بسیار راهگشا خواهد بود. از جمله راهکارهای مهم در این زمینه، اعتماد عمومی، امید به آینده، صبر و تحمل، رفع مشکل نابرابری اجتماعی، ارزش قائل شدن برای قانون، نقش صحیح وسایل ارتباط جمعی و نیز استفاده از تجربه دیگر کشورها مانند چین می باشد که در اینجا بطور طبقه بندی شده برخی از این راهکارها را مورد ملاحظه قرار می دهیم. ۱- پیشگیری: از بهترین راه حل های هر نوع انحراف و کجروی، پیشگیری است. در مورد اعتیاد نیز پیشگیری نخستین و جلوگیری از آغاز هر نوع مصرف مواد غیرقانونی حتی به صورت تفریحی لازم و ضروری به نظر می رسد. در این نوع پیشگیری، دور نگه داشتن افراد از مواد، آموزش و اطلاع رسانی اساسی درباره مواد مخدر و خطرات آنها البته به دور از شعارگرایی، ایجاد نگرش شناختی منفی به مصرف مواد، غیرقانونی اعلام کردن هر نوع معامله مواد مخدر به طور جدی، ایجاد امکانات سالم برای گذراندن اوقات فراغت، راه حل هایی در زمینه یأس و ناامیدی و سرخوردگی جوانان و… در صورتی که این پیشگیری به نتیجه مطلوب نرسید، پیشگیری های دومین و سومین مورد توجه هستند که جلوگیری از دسترسی به مواد مخدر شدیدتر و جدی تر شده و بازسازی روابط اجتماعی و خانوادگی معتاد صورت می گیرد و امکانات حمایت اجتماعی و تأمین مواد جانشین کم ضرر باید مورد توجه سیاستگذاران و حاکمان و به طور کلی حوزه عمومی قرار گیرد که این راه حل در دو بعد فردی و اجتماعی قرار می گیرد و حتی راه حل هایی بعدی را نیز در برخواهد گرفت. (۱۲) ۲- جنبه فردی: از لحاظ فردی پیشگیری و آموزش امری ضروری است. مهارت لازم برای رفتار فرد در خانواده و جامعه باید داده شود، حس اعتماد و کارآیی در فرد ایجاد گردد، از حقارت و حس اضطراب در فرد که معمولاً به علت کاهش ثروت و منزلت صورت می پذیرد باید جلوگیری کرد و… که به طور کلی اگر هنجارها و ارزش ها، گروه دوستان، آموزش خانواده و آموزش رسمی و تلقی فرد از جایگاه و منزلت خویش به طور متعادل و مطلوب عمل کنند، فرد خود به سوی اعتیاد کمتر تحریک خواهد شد. ۳- جنبه اجتماعی: عدم هماهنگی میان اهداف و وسایل نهادی شده، منزلت بیش از حد ثروت، رواج اقدامات غیرمشروع در رسیدن به ثروت، مهاجرت و حتی زندان از عوامل مهم در گرایش به اعتیاد است که مورد بررسی قرار دادیم. رفع چنین مشکلاتی به همراه حس اعتماد عمومی، مهارت اجتماعی لازم، رفع اختلالات هنجاری، تضاد هنجاری، ناپایداری هنجاری و… از طریق ایجاد اعتماد و انسجام و ایجاد حلقه های مثبت اجتماعی و سازمان های غیردولتی فعال، و عمل نخبگان و حاکمان به هنجارهای پذیرفته شده برخی از راهکارهای اجتماعی در رسیدن به جامعه ای به دور از انحرافات اجتماعی چون اعتیاد می باشد. ۴- جنبه فرهنگی: فرهنگ سازی در زمینه انحرافات از اقدامات لازم و ناگزیر است. آموزش، برچیده شدن فرهنگ برچسب زنی، حمایت از معتادان و نه طرد آنها، فروکش کردن فرهنگ منزلت ثروت، هماهنگی نظام فرهنگی با نظام اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، اصلاح فرهنگ استبدادی و رواج آزادی و تلاش و خلاقیت، سیستم آموزشی مطلوب و متعادل و هماهنگی آن با نیازهای جامعه برخی از راهکارهای فرهنگی لازم در حل مسئله اعتیاد می باشد. نگاه فرهنگی و قانونی به اعتیاد نیز باید اصلاح شود، چون قانون قبلی که از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ اجرا می شد، معتاد را مجرم تلقی کرده و برای او ۶ ماه تا ۳ سال زندان در نظر می گرفت اما در قانون جدید این مسئله نسبتاً اصلاح شده و فرد معتاد دستگیر شده و به مراکز بازپروری انتقال داده می شود و هنوز نگاه مجرم بودن با طرح ضربتی و حالت جبری مراکز ترک اعتیاد و بازپروری وجود دارد. ۵- جنبه اقتصادی: از لحاظ اقتصادی تأمین عمومی، مبارزه با فقر مزمن، اشتغال زایی، حل مشکلات اقتصادی عمومی و حتی گران شدن مواد مخدر می تواند از سوی سیاستگذاران مورد توجه قرار گیرد. اما به طور کلی اگر جامعه ای بخواهد چنین انحرافاتی را از خود دور کند ابتدا باید از راه فرهنگی وارد شود، باید از یک سو اعتیاد به مواد مخدر در ذهن تمام جوانان و نوجوانان و به طور کلی حوزه عمومی جامعه، امری اشتباه و غلط و انحرافی پنداشته شود و پیشگیری های لازم از سوی جامعه، خانواده و آموزش رسمی صورت پذیرد و از سوی دیگر فردی که به ورطه این اشتباه افتاده و این کجروی را مرتکب شده نباید از جامعه طرد شود، بلکه با تورهای حمایتی جامعه و حکومت مواجه شود و بتواند در محیطی امن و آزاد ادامه زندگی دهد و در اسرع وقت این اعتیاد را ترک نماید. در این وضعیت به مرور مشکلات اجتماعی و اقتصادی و فردی نیز قابل رفع خواهد بود.